جدول جو
جدول جو

معنی زبر زرنگ - جستجوی لغت در جدول جو

زبر زرنگ
(زِ رُ زِ رَ)
چابک و چالاک
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زبر و زرنگ
تصویر زبر و زرنگ
چابک و زیرک، چست و چالاک
فرهنگ فارسی عمید
(زَ بَ جَ رَ)
برنگ زبرجد. زبرجدگون. زبرجدفام. زبرجدی. زبرجدین
لغت نامه دهخدا
(زِ رُ زِ رَ)
در تداول، آنکه هاف هاف کند، (یادداشت مؤلف)،
- پیر هافهافو، پیری که دندانهای او افتاده و مخارج حروف او بجا و درست نباشد، پیری که به سبب بی دندانی، ’هاء’ و ’فاء’ در سخن او بسیار شنیده شود، (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تنگی که بر بالای اسب بندند مقابل زیر تنگ:) پیش پدر آمد و زیر تنگ و زبر تنگ بر کشید و پای اسب در آورد (سمک عیار 12: 1)
فرهنگ لغت هوشیار
برنج پخته شده با شیر که به وقت خوردن کره یا سرشیر و ماست به
فرهنگ گویش مازندرانی